بور و سفید

ساخت وبلاگ
رفتم اطاق کوچیکتره ! هرسال همینطوره ! تاوقتی میتونم تحمل میکنم ، اما دیگه نمیشد اونجا موند ! سرد شده بود و بخاری نداشت، بخاری تو پذیرایی هم جوابگوی خودش و حال هست ‌.اینجا هم خوبه ، بدیش اینه کنار خیابونه ، صدای موتور و ماشینا اذیت میکنه ! مخصوصا صبح ک من میخام بخوابم ...اینجا سیمکشی ماهواره دارم ، دلم تنگ شده بود !تخت هم داره ، نور هم بیشتر میگیره.تغییر حالت خیلی خوبه و روحیه آدمو بهتر میکنه !اینجا اومدم سعی میکنم بهتر باشم .بعدکلی وقت امشب رفتم بیرون واسه خودم خلوت کردم و شام خوردم.قبلش ب یکی از دوستام زنگ زدم ، خیلی وقت بود ندیده بودمش. گفت میام دنبالت یکم صحبت میکنیم !ازدواج کرده ، زندگیشو دوست داره ، ولی میگه حداقل هفته ای یه بار با دوستای قدیمیم چندساعت بیرون میرم ولی وقتی برمیگردم خانمم ناراحته .واقعا برای چی ؟ نباید یکی رو با بند و زنجیر سفت و محکم نگه داشت !میگفت حس میکنم آزادیم گرفته شده .گفتم همینطور ک با من داری صحبت میکنی با خودشم اینا رو بگو و صمیمانه حلش کن . + نوشته شده در  دوشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۲۰ساعت 0:18&nbsp توسط بور و سفید  |  بور و سفید...
ما را در سایت بور و سفید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bourosefiedo بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1402 ساعت: 16:25

امروز هم دوباره همون خانمی ک گفتم اومدخونه مون بهم زنگ زد. گفت بیا فلان جا کارت دارم میخام یکی رو بهت نشون بدم ، در موقعیتی نبودم ک بخام فوری برم ، از طرفی هم گفتم بنده خدا بخاطر من زحمت کشیده ! دیگه درست نیسن روشو زمین بزارم ! رفتم اونجا !همه ش میگه تو مثل پسرمی ، میخام هرطورشده واست کاری انحام بدم .یعنی هیچ حرف من رو قبول نمیکنه ، نمیدونم چی بهش بگم ، آخرشم گفت منتظر تماست هستم .یعنی ایشون نمیدونه من آدم بی قیدی نیستم و حتما مشکلی وجود داشته و داره که من صلاح نمیبینم با این وضعیت اقدام کنم .ایشون میگه همه مشکلات رو خدا حل میکنه ، توفقط پاپیش بزار و برو جلو ...نمیدونه الان با این اوضاع من بیخیال همه چی شدم !تا مشکلم باخانواده حل نشه ، تا درک نکنن ک نبایست اینچنین تبعیضی قائل میشدن و اینهمه دل من رو نمیسوزوندن و من رو از خیلی چیزا محروم نمیکردن .تا از پی جبران برنیان و دل من رو هم به دست نیارن هیچی درست نمیشه ! قلب من الان شکسته ، گاهی درد میکنه ، نمیتونم بخوابم .با اینحال من نمیخام به اینچنین تبعیض بزرگی رضایت بدم ، وگرنه هنوز اونقدر داریم و میخان زودتر من تمومش کنم ‌.منم انهمه سختی کشیدم به این مقدار رضایت نمیدم ، بگو هرچی میخاد بشه ‌. دیگه آب از سرم گذشته .باید مشکلات حل بشه !اگرخدای بزرگ خواست و مشکلات حل شد و با دل خوش و خرم مورد دلخواهم رو خودش سر راهم قرار داد اونوقت هست ک میشه .وگرنه الان با این دل زخم خورده چ کاری میتونم انجام بدم !نباید دوباره به این زخم دست زد و بدترش کرد . من الان دوباره بامشکلات زیاد مواجه میشم سر این زخم کهنه بازتر میشه .نصیحت زیاد شنیدم . من ادم بی قید و بی مبالات نبوده و نیستم ‌. از اول بنا رو روی پاکی و صداقت و درستی گذاشتم و فهمیدم شرط اولش بور و سفید...
ما را در سایت بور و سفید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bourosefiedo بازدید : 35 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1402 ساعت: 16:25

اگه ادم تو زندگیش باهرکی و هرجا هیچوقت تظاهر نکنه و خود واقعیش باشه برای همه خیلی بهتره ! از روز اول احساساتش رو بروز میده ، هم خودش راحته و هم اطرافیانش !دیگران و همه تکلیفشون مشخص میشه ! هیچوقت کسی بیخودی الافش نمیشه ! شاید از این حرف بشه نتایج مختلف گرفت ‌من خودمم جاهایی مجبور میشم تظاهرکنم و واقعا اصلا نمیشه در رفتار با دیگران تظاهرنکرد !ولی خب خیلی بهتره از اونایی که خوشمون نمیاد فاصله بگیریم و جذب افرادی بشیم ک مثل خودمونن و بهمون شباهت دارن .الکی حرف نزنیم و جاهایی ک لازم نیست صحبت نکنیم .حداقل اینطوری آدمایی رو جذب میکنیم ک مثل خودمونن ! هرچند تعداد این افراد خیلی کم باشه .درمورد همسر هم خیلی بهتره هروقت حال خوبی نداریم یا احساسی نداریم یا تو اون حال و هوا نیستیم ک بهش محبت کنیم طوری که ناراحت نشه بهش بگیم .و ایشون هم باید درک کنه . ادم حس و حالش متغیر و تحت تاثیر عوامل مختلف هست طبیعیه که فکرش درگیر مسائل مختلف باشه و تو روابطش همیشه نتونه اونقدر گرم باشه !سخته ولی به نظرم بیشترین آرامش رو اونهایی میبرن ک کمتر تظاهر میکنن .من تجربه تظاهرکردن رو تو اون عقد اولم دارم ، درسته اولش علاقه مندشدم و تظاهرنکردم ! ولی بعدش همه ش مجبور شدم تظاهرکنم ، تا جایی که زندگی آنقدر برام سخت و مثل زندان شد که همه ش توفکر رهایی از اون قفس خودساخته تظاهر و تزویرشدم ، وقتی که خودم روآزادکردم دیدم واقعا اشتباه کردم ، از اول باید جلوی هرچیزی که من رو خوش نمی آمد و برام ناخوشایند بود می ایستادم .اگه اینکار رو میکردم چندروزبعدش یا همه چی خراب میشد یا به نفع من تمام می شد .که البته دیر کردم ، وقتی سعی کردم خودم باشم همه چی خراب شد ، منظورم اینه رابطه مون از هم گسسست. هم من آزادشدم هم اون ... بور و سفید...
ما را در سایت بور و سفید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bourosefiedo بازدید : 40 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1402 ساعت: 16:25

بعد از آشنایی با آقایی متوجه شدم خواهرش معلم کلاس اول دبستانم بوده ! خوشحال شدم و گفتم خیلی بهش سلام برسونید ، اول دبستان پایه است اگه قوی بشه دیگه تو خوندن و نوشتن مشکل زیادی نداری !من حساس بودم اصلا از اول دوست نداشتم برم مدرسه و وابسته ب خونه بودم .اگه اون خانم معلم من نبودن مشخص نبود بتونم دوام بیارم یا نه ، با این اخلاق تندی ک بعضی آقایان دارند .معلم کلاس دوم مرد بود ، آنقدر اذیت میکرد و کتک میزد‌.اون خانم خیلی خوب و مهربون بود و هرروز لوحه و وسایل کمک آموزشی سرکلاس می آورد و خیلی خاطره ها از کلاس اول تو ذهنم مونده.خیلی دلم میخاد ببینمش، اونشب هم خوابش رو دیدم که رفتم پیشش‌ ‌.اینجا نیستن و زود برمیگردن شهری ک مهاجرت کردن ‌.یکم کم روئم روم نمیشه ، نمیدونم وقتی ببینمش چی بگم و چطور برخورد کنم ، شاید اشک شوق بریزم ‌ .یه وقت که روحیه م خوبه گل و شیرینی بگیرم با برادرش برم دیدنش .اسامی بچه های کلاس اول دبستان اون سال رو رو یه زمانی رو یه تکه کاغذ تایپ کردم ، پیداکنم بهش بدم .اونروز داداشش بهم گفت یه شعری هست تو نت سرچ کن بخونیم ، منم خوندم گفت خیلی خوب خوندی ، گفتم این همه ش بخاطر زحمات خواهرشماست که زحمت کشیدن خوندن و نوشتن رو به ما یاد دادن!گفت این قضیه رو برای خواهرم تعریف کردم خندید‌.چون گفتید بنویس ، این موضوعی ک فعلا بهش فکرمیکنم رو نوشتم. + نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۲/۰۹/۱۱ساعت 21:25&nbsp توسط بور و سفید  |  بور و سفید...
ما را در سایت بور و سفید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bourosefiedo بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت: 8:47

تا حالا چندین بار آمار بازدید وبلاگ رو گذاشتم اما بلاگفا حذف میکنه ! حالا چرا ؟ چون بعضیا کد تبلیغ تو وبلتگشون میزارن بلاگفا میاد همه کدها رو حذف میکنه ، اجباراً اونم حذف میشه . باید به مسئولین بلاگفا گفت ، حداقل یه آمار بازدید وبلاگ که باهمه قالب ها تناسب داشته باشه قرار بدید ! من الان میخام بدونم اصلا وبلاگم از اول تاسیس چقدر بازدید داشته ! + نوشته شده در  سه شنبه ۱۴۰۲/۰۹/۱۴ساعت 7:28&nbsp توسط بور و سفید  |  بور و سفید...
ما را در سایت بور و سفید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bourosefiedo بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت: 8:47

چندروز پیش از افق کوروش خرید کردم همراه با فاکتور بمناسبت ده سالگی افتتاح ، برگ یک ماهه اشتراک فیلم نت داد، نوشته بود لحظات شاد درکنار رضاعطاران ، از اونجایی ک فیلم شاد و بازی و فیلم و سریال ایشون رو دوست دارم دیشب عضوشدم و فیلم "مصادره" ش رو دیدم.بد نبود ! حدود یک و نیم خوابیدم و خوابم برد .توخواب یک فیلم جدید، تو همون مایه از رضاعطاران رو کامل توی خواب دیدم ، انگار خودم جزئی ازفیلم بودم و همه اون اتفاقات داشت برای من میفتاد .هنوز تو عالم فیلمه هستم ، خیلی خواب عجیب و غریب و انگار تو واقعیت بود، دارم سعی میکنم به خاطربیارم، فیلمه سختی زیاد داشت ولی عاقبتش خوب بود!برچسب‌ها: خواب + نوشته شده در  پنجشنبه ۱۴۰۲/۰۸/۲۵ساعت 6:17&nbsp توسط بور و سفید  |  بور و سفید...
ما را در سایت بور و سفید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bourosefiedo بازدید : 63 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1402 ساعت: 22:00