امروز هم دوباره همون خانمی ک گفتم اومدخونه مون بهم زنگ زد. گفت بیا فلان جا کارت دارم میخام یکی رو بهت نشون بدم ، در موقعیتی نبودم ک بخام فوری برم ، از طرفی هم گفتم بنده خدا بخاطر من زحمت کشیده ! دیگه درست نیسن روشو زمین بزارم ! رفتم اونجا !همه ش میگه تو مثل پسرمی ، میخام هرطورشده واست کاری انحام بدم .یعنی هیچ حرف من رو قبول نمیکنه ، نمیدونم چی بهش بگم ، آخرشم گفت منتظر تماست هستم .یعنی ایشون نمیدونه من آدم بی قیدی نیستم و حتما مشکلی وجود داشته و داره که من صلاح نمیبینم با این وضعیت اقدام کنم .ایشون میگه همه مشکلات رو خدا حل میکنه ، توفقط پاپیش بزار و برو جلو ...نمیدونه الان با این اوضاع من بیخیال همه چی شدم !تا مشکلم باخانواده حل نشه ، تا درک نکنن ک نبایست اینچنین تبعیضی قائل میشدن و اینهمه دل من رو نمیسوزوندن و من رو از خیلی چیزا محروم نمیکردن .تا از پی جبران برنیان و دل من رو هم به دست نیارن هیچی درست نمیشه ! قلب من الان شکسته ، گاهی درد میکنه ، نمیتونم بخوابم .با اینحال من نمیخام به اینچنین تبعیض بزرگی رضایت بدم ، وگرنه هنوز اونقدر داریم و میخان زودتر من تمومش کنم .منم انهمه سختی کشیدم به این مقدار رضایت نمیدم ، بگو هرچی میخاد بشه . دیگه آب از سرم
گذشته .باید مشکلات حل بشه !اگرخدای بزرگ خواست و مشکلات حل شد و با دل خوش و خرم مورد دلخواهم رو خودش سر راهم قرار داد اونوقت هست ک میشه .وگرنه الان با این دل زخم خورده چ کاری میتونم انجام بدم !نباید دوباره به این زخم دست زد و بدترش کرد . من الان دوباره بامشکلات زیاد مواجه میشم سر این زخم کهنه بازتر میشه .نصیحت زیاد شنیدم . من ادم بی قید و بی مبالات نبوده و نیستم . از اول بنا رو روی پاکی و صداقت و درستی گذاشتم و فهمیدم شرط اولش بور و سفید...
ما را در سایت بور و سفید دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : bourosefiedo بازدید : 35 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1402 ساعت: 16:25